loading...
عاشق
لاو بازدید : 2 پنجشنبه 10 بهمن 1392 نظرات (0)
پیوند پنهان

روز بحرانی یک دانشجو...
امروز روز ۱۵ خرداد ۹۱ و شروع امتهانات داشگاه ست

از درب شیشه ایی شبیه به در زندان

وارد حیاط موسسه که میشوی دارای سرازیری شیبداری ست تند...

یک سری از دانشجویان در صف انتظار برای به امانت گذاشتن تلفن همراه و وسایل شخصی خود    کنار در کوچک و  آهنی شکلی که آنجا فضای کارگاه برق می باشد ایستاده اند بعد از سژری کردن شیب : کفش و ژاهایمان در آب  که با خاک تشکیل گل داده اند منبع ش از درون سلف است  منتهی ورها میشود فرو میرود

و چشم ها به در سالن بر خورد میکند  که جناب آقا

آقا حراست را میبینیم به دقت  عکس روی کارت ورود به جلسه با جهره تطبیق  می دهد  و چند قدمی حراست آقا حراست خانوم ملکی را میبینیم

و دوباره ...

وکسانی هم با دست به کنار دیوار کشانده می شوند..

در سالن وکلاس های برگذاری ُ امتهانات 

همه سر جلسه حاضرند و تعدادی از صندلی ها بدون حضور دانشجو..

اندکی از امتهانات  دخترکی با نیم ساعت تاخیر وارد  سالن امتهانات شده طبق شماره امتهان درسی جای خودش مینشیندبعد از گذشت چندی خانومی از راه میرسد  از مقنعه او گرفته بلند می کند  ظاهرا یکی از کارکنان امور مالی ست ...

با لحنی میگوید تو که نباید امتهان میدادی..

او را که انبوهی از دلهره ست در ظاهرش نمود دارد همراه ش میبرد

این دانشجو  به علت عدم ژرداخت قسمتی از وجه شهریه میبایست از حق امتهان دادن محروم شود

با فاصله زمانی جناب مهندس فخاری{مدیر اجرایی} به همراه دختر وارد شده و برگه امتهانی اش را بر صندلی قرار داده و با آرامی میگوید بشین وبقیه ش رو بنویس

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 3
  • بازدید کلی : 15